جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 466

1. آمد خزان عمر و مرا گونه زرد کرد

2. بر خاطرم هوای گل و سبزه سرد کرد

3. آسودگی به خواب ندید آن که تکیه گاه

4. از گِرد بالش فلک تیز گَرد کرد

5. غرّه مشو که خواجه به نیکی ستایدت

6. بد مردی زمانه ترا نیک مرد کرد

7. فردست یار و میل دلش هست سوی فرد

8. خوش آنکه خاطر از همه اغیار فرد کرد

9. زان آفتاب بهره جز آن گرمْ رو نیافت

10. کو بارگی زهمّت گردون نورد کرد

11. گر کرد خون دلم چو زبان از سخن ببست

12. با او کرا مجال سخن هرچه کرد کرد

13. جامی چون نیست معنی رنگین حسود را

14. تذهیب شعر خود به زر و لاجورد کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر آدمی که کشتهٔ شمشیر عشق شد
* گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست
شعر کامل
سعدی
* به کسی نظر ندارد بجز آینه بت من
* که ز عکس چهره خود شده است بت پرست او
شعر کامل
مولوی
* خضر دارد داغها بر دل ز استغنای من
* روی آب زندگی را برزمین مالیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی