غزل شمارۀ 478
1. آنکه خودرو لاله اش داغ نهانم تازه کرد
2. سبزۀ تر کز لبش برخاست جانم تازه کرد
3. گر نبارد خوی چکان رخسار او باران لطف
4. روضۀ امید خود را کی توانم تازه کرد
5. با سگانش دوستی شرح وفای من نگفت
6. در صف صاحب وفایان داستانم تازه کرد
7. از تف دل بود خشک اندر دهان من زبان
8. همچو سوسن وصف رخسارش زبانم تازه کرد
9. دوش دیدم شاخ طوبا را به باغ سدره خواب
10. آرزوی قد آن سروِ روانم تازه کرد
11. حسن او در منصب عشقم نشانی داده بود
12. از خط مشکین عذرا او نشانم تازه کرد
13. شعر مهرانگیز جامی را مُغنی داد ساز
14. مهر ماه روی آن نامهربانم تازه کرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده