جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 577

1. هرکه بینم که پس زانوی غم آه کشد

2. میرم از غم که مبادا ز غم آن ماه کشد

3. با وجود قدِ رعناش اگر زاهد را

4. دل به طوبا کشد از همّت کوتاه کشد

5. هرکه از پیرهنش نکهتِ جان یافت کجا

6. منّت بوی گل از بادِ سحرگاه کشد

7. آگهم من چو درین راه که استاد ازل

8. رقم عشق به لوح دلِ آگاه کشد

9. گو مرا زار بکُش گرد همه شهر بکش

10. سر ز حکمش نکشم خواه کُشد خواه کشد

11. می کنم شب همه شب از غم او ناله و آه

12. چون اسیری که نفیر از ستمِ شاه کشد

13. گرنه جامی به بلاییست گرفتار چرا

14. همه شب نعره زند گریه کند آه کشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست
* هر چه گفت و گوی خلق آن ره ره عشاق نیست
شعر کامل
مولوی
* الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
* که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
شعر کامل
حافظ
* مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
* که روی مردم عالم دوبار باید دید
شعر کامل
صائب تبریزی