جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 596

1. اگر هر شب نه در بستر نم از چشم ترم افتد

2. ز چاکِ سینه چون آتش جهد در بسترم افتد

3. چو در جانم زدی آتش برون ران از درِ خویشم

4. مبادا در حریم مجلست خاکسترم افتد

5. نشست اندر دلم سنگِ جفایت گر سرم از تن

6. فتد بهتر که این تاج کرامت از سرم افتد

7. نخواهم کشتنت گویی ولی با آن لب و غمزه

8. که خون خوارند و خون ریز این سخن چون باورم افتد

9. چو بی تو می خورم ساغر تھی ناگشته پر گردد

10. ز قطره قطره خون کز هر مژه در ساغرم افتد

11. بتر افتادم از عشقت خطا بود آنکه می گفتم

12. که عشق تو ز دیگر خوب رویان بهترم افتد

13. به عهد عافیت کردم هوای آن جوان جامی

14. چه دانستم کزو هردم بلایی دیگرم افتد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نامۀ سربسته آمدغنچه و مضمون او
* حسب حال بلبل و شرح دل پر خون او
شعر کامل
جامی
* بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
* فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
شعر کامل
حافظ
* آمده‌ام بدین جهان تا که ز نی شکر برم
* نامده‌ام که از شکر قصه برم خبر برم
شعر کامل
فیض کاشانی