غزل شمارۀ 622
1. خوشا بادی که ره سوی تو گیرد
2. چو بر تو بگذرد بوی تو گیرد
3. چو باروی تو گُل گردد معارض
4. بنفشه جانبِ روی تو گیرد
5. فتد صد رخنه ام در قبلۀ جان
6. به هر چینی که ابروی تو گیرد
7. دلم سرْحلقۀ عشّاق گردد
8. چو جا در حلقۀ موی تو گیرد
9. کمانت را نیارد کس کشیدن
10. مگر قوّت ز بازوی تو گیرد
11. دلم را باز ده ای سستْ پیمان
12. که ترسم پیش تو خوی تو گیرد
13. امید از خان و مان برداشت جامی
14. که خانه بر سرِ کوی تو گیرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده