غزل شمارۀ 648
1. لب نه از شعلۀ شوق آبلۀ پرخون زد
2. بهر پابوس تو جان خیمه ز تن بیرون زد
3. هر حبابی که ز خونابۀ چشمم برخاست
4. دل به بزم غم از آن جام می گلگون زد
5. چون رود نقش خطِ سبز تو از خاطر ما
6. کین رقم بر ورقِ ما قلم بیچون زد
7. جوهری را لب و دندان تو آمد به خیال
8. قفل یاقوت چو بر دُرْج دُر مکنون زد
9. سَرِ ما باد کم از خاک به زیر قدمی
10. که به راه تو ز ما یک دو سه گام افزون زد
11. رگ رگ ما ز تو نالان بود آن کیست بگو
12. که نه در چنگ غمت نعره بدین قانون زد
13. جامی احسنت که در نظم عجم نو کردی
14. آن نوا را که در اشعار عرب مجنون زد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده