جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 735

1. دم به دم دیده که خون می ریزد

2. دلِ خون گشته برون می ریزد

3. دل یکی قطرۀ خون دیده ازو

4. سیلِ خون این همه چون می ریزد

5. در تنم می فگند زلزله هجر

6. از دلم صبر و سکون می ریزد

7. دانۀ خال تو در آب و گِلم

8. تخمِ سودا و جنون می ریزد

9. خونم از دیده گهِ پابوست

10. چون می از جام نگون می ریزد

11. لبت از فتنه غبارم بر جان

12. از خطِ غالیه گون می ریزد

13. بی لب لعل تو جامی می ناب

14. می خورد وز مژه خون می ریزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر کسی گفت که چون قد تو شمشادی نیست
* اگر آن قامت و بالاست بگو راست که نیست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* بر تن چه زنی گلاب و کافور
* این شعله در استخوان گرفته
شعر کامل
حزین لاهیجی
* ز مستی های شوق آن بلبل شوریده احوالم
* که نشناسد اگر صد بار بیند آشیانش را
شعر کامل
نظیری نیشابوری