غزل شمارۀ 744
1. چو رند خط به حریفان دُردخوار، نویسد
2. به دُرد تیرۀ خم بر سفالْ پاره نویسد
3. دقیقه های فرورفته از صحیفۀ حُسنت
4. عذار توبه خط سبز بر کناره نویسد
5. به قصد آنکه بماند همیشه قصّۀ شیرین
6. به تیشه کوهکن آنرا به سنگ خاره نویسد
7. ببین علوّ مقامش که پیر میکده نامم
8. گدای عور تهی دست هیچ کاره نویسد
9. هزار پاره دلم شرحِ شوق تو نتواند
10. به لوح چهره گر از خون هزارباره نویسد
11. گرفت روی تو مُلک جمال وز خط مشکین
12. خراج بر مه و خور باج بر ستاره نویسد
13. رموز عشق شود فاش اگر نه کلک تو جامی
14. سخن به صورت تشبیه و استعاره نویسد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده