غزل شمارۀ 763
1. روزه چون می داری ای شیرین پسر
2. کز دو لب بینم دهانت پُر شکر
3. ماه روزه گر خوری شکر چه باک
4. نیست روزه ماه من بر ماه و خور
5. مردمان در روزه و عشّاق را
6. هردم از دیدار تو عیدِ دگر
7. روزه داران بین همه مشتاق عید
8. من به وصلت از همه مشتاق تر
9. تا دهان بستم به روزه از خدای
10. خواهم آن حلوای لب شام و سحر
11. روزه داران را نیامد ماه عید
12. با وجود ابروانت در نظر
13. هر نمازِ شام جامی بی لبت
14. می گشاید روزه از خون جگر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده