غزل شمارۀ 921
1. سرّ دهانت ناگشته مدرک
2. اهل یقین را افگنده در شک
3. از روی و زلفت دارم همیشه
4. صبحی همایون شامی مبارک
5. صد تیغ رانی حاشا که گردد
6. حرف وفایت از لوح دل حک
7. بر آب چشمم می خندی آری
8. المزن یبکی والورد يضحک
9. طفلی و نادان لیکن نرسته
10. از دام عشقت پیران زیرک
11. دی با سگانت گفتم کزین در
12. بارِ اقامت می بندم اینک
13. دل شد مجاور آنجا که جامی
14. هذا فراقٌ بَيْنی و بَيْنَکْ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده