جامی_هفت اورنگسلسلةالذهب (فهرست)

قسمت 17 - رسیدن معتمر بعد از چندگاه بر سر قبر ایشان

1. بعد شش سال، معتمر، یا هفت

2. به سر روضهٔ نبی می‌رفت

3. راه عمدا بر آن دیار افگند

4. بر سر قبرشان گذار افگند

5. دید بر خاک آن دو انده‌مند

6. سر کشیده یکی درخت بلند

7. چون به عبرت نگاه کرد در آن

8. دید خط‌های سرخ و زرد بر آن

9. بود زردی ز رویشان اثری

10. سرخی از چشم خونفشان خبری

11. با کسی گفت ز آن زمین بشگفت:

12. «چه درخت‌ست این» به حیرت ؟ گفت

13. که: «درختی‌ست این سرشتهٔ عشق

14. رسته از تربت دو کشتهٔ عشق

15. بلکه بر خاک آن دو تن علمی‌ست

16. بر وی از شرح حالشان رقمی‌ست

17. ز اهل دل هر که آن رقم خواند،

18. حال آن کشتگان غم داند»

19. جانشان غرق فیض رحمت باد!

20. کس چو ایشان ازین جهان مرواد!


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آمد خجسته مهرگان، جشن بزرگ خسروان
* نارنج و نار و اقحوان، آورد از هر ناحیه
شعر کامل
منوچهری
* ز بس زهر شکایت خوردم و بر لب نیاوردم
* به سبزی می زند تیغ زبان چون پسته در کامم
شعر کامل
صائب تبریزی
* اول از بدگویی مردم دهن را پاک کن
* بعد ازان بر گوشه دستار خود مسواک زن
شعر کامل
صائب تبریزی