جامی_هفت اورنگلیلی و مجنون (فهرست)

قسمت 22 - در ختم کتاب و خاتمهٔ خطاب

1. هر چند چو بحر تلخکامی،

2. این کار تو را بس است، جامی!

3. کز موج معانی‌ات ز سینه

4. افتاد به ساحل این سفینه

5. مرهم‌نه داغ دلفگاران

6. تسکین‌ده درد بیقراران

7. شیرین شکری‌ست نورسیده

8. از نیشکر قلم چکیده

9. شعری که ز خاطر خردمند

10. زاید، به مثل بود چو فرزند

11. فرزند به صورت ارچه زشت است

12. در چشم پدر نکوسرشت است

13. ای ساخته تیز خامه را نوک!

14. ز آن کرده عروس طبع را دوک!

15. می‌کن ز آن نوک، خوش‌نویسی!

16. ز آن دوک ز مشک رشته‌ریسی!

17. می‌زن رقمی به لوح انصاف!

18. دراعهٔ عیب پوش می‌باف!

19. چون شعر نکو بود، خط نیک

20. باشد مدد نکویی‌اش، لیک

21. گردد ز لباس خط ناخوب

22. در دیدهٔ عیب‌جوی، معیوب

23. حرفی که به خط بدنویسی،

24. در وی همه عیب خود نویسی

25. در خوبی خط اگر نکوشی،

26. از بهر خدا ز تیزهوشی،

27. حرفی که نهی، به راستی نه!

28. کز هر هنری است راستی به

29. و آن دم که نویسی‌اش، سراسر

30. با نسخهٔ راست کن برابر!

31. چون خود کردی فساد از آغاز،

32. اصلاح به دیگران مینداز!

33. کوتاهی این بلندبنیاد،

34. در هشتصد و نه فتاد و هشتاد

35. ور تو به شمار آن بری دست

36. باشد سه هزار و هشتصد و شصت

37. شد عرض ز طبع فکرت‌اندیش

38. در طول چهار مه، کم و بیش

39. در یک دو سه ساعتی ز هر روز

40. شد طبع بر این مراد، فیروز

41. هر چند که قدر این تهی‌دست

42. زین نظم شکسته‌بسته بشکست،

43. زو حقهٔ چرخ، درج در باد!

44. ز آوازهٔ او زمانه پر باد!


قبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو ماه نو سر از پای تواضع بر نمی دارم
* اگر با آن بزرگی آسمان گیرد رکابم را
شعر کامل
صائب تبریزی
* گلی دیدم نچیدم بامدادش
* دریغا چون شب آمد برد بادش
شعر کامل
نظامی
* گفتا چه عزم داری گفتم وفا و یاری
* گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت
شعر کامل
مولوی