غزل شمارۀ 1009
1. چو تو دشمن از دوست نشناختی
2. مرا سوختی و به او ساختی
3. پرداختم از دو عالم به تو
4. تو یک لحظه با من نپرداختی
5. چه شکر از لب چون شکرگویمت
6. که چون نی بوسیم ننواختی
7. ز پا تا سرم رشته جان بسوخت
8. چو شمعم ز سر از چه بگداختی
9. بشاهی نشستی بملک درون
10. علمی ز آتش دل برافراختی
11. راه و رسم من بود صبر و قرار
12. تو آن رسم ها را برانداختی
13. نظر باختی با رخ او کمال
14. دو عالم ببر چون نکو باختی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده