شمارهٔ 155
1. دل قبله خود خاک سر کوی تو دانست
2. جان طاعت احسن هوس روی تو دانست
3. محراب دو شد زاهد سجادہ نشین را
4. ز آن روز که محراب دو ابروی تو دانست
5. عاشق ز دل و دین نظر عقل بپوشید
6. تا کافری غمزه جادوی نور دانست
7. عقل از په عشق عنان باز به پیچید
8. تا سلسله جنبانی گیوی نو دانست
9. وجه نظر و دور و نلل به بدیهی
10. عقل از نظر روی تو و موی تو دانست
11. این نکته که کسی را ز تو نه رنگ و نه بویست
12. از رنگ تو دریافت دل از بوی نو دانست
13. بیش است کمال از همه زان روز که خود را
14. در مرتبه کمتر ز سگ کوی تو دانست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده