کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 338

1. به حلقه که ز زلفت با خبر ببرد

2. خبر ز جان و دل و عقلها ز سر بیرد

3. برم ز زلف تو بونی چو رخ نمانی باز

4. مشام بوی خوش از نافه در سحر ببرد

5. اگر ز نبر فرسنی تحبی وی دل

6. ببند نامه به پیکان که نیز تر ببرد

7. به فکر آن لب شیرین چنان ضعیف شدم

8. که گیردم مگس و پیش او بپر بپرد

9. چه منت است که من دل به خدمتت ببرم

10. که چشم تو صد زآن به یک نظر ببرد

11. بدرد و حسرت آن غمزه نرگس بیمار

12. بر آن است که با خاک چشم تر ببرد

13. کمال بر در جانان بر ببر جانرا

14. که هر که رفت بر آن در چنین بسر ببرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون قمری از این رشک ننالد به چمن ها
* کاین اشک روان را به من آن سرو روان داد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* آنکه پای از سر نخوت ننهادی بر خاک
* عاقبت خاک شد و خلق به او می‌گذرند
شعر کامل
سعدی
* یک دست تو با زلف و دگر دست تو با جام
* یک گوش به چنگی و دگر گوش به نایی
شعر کامل
منوچهری