کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 402

1. دل در طلیت روی به صحرای غم آورد

2. جان بیدهنت رخت بکوی عدم آورد

3. ما را هوس زلف تو در کوی نو انداخت

4. حاجی ز پی حلقه قدم در حرم آورد

5. محروم مران از در خویشم که گدا را

6. امید عطا بر در اهل کرم آورد

7. روزی که بسر وقت من آنی همه گویند

8. شاهیست که در کوی گدائی قدم آورد

9. فریاد من از غمزه شوخ تو که در دهر

10. آئین جفا کاری و رسم ستم آورد

11. باد این سر سودا زده خاک ره آن باد

12. کز کوی نو جان در تن ما دم بدم آورد

13. نقش دل و دین شست کمال از ورق جان

14. تا وصف خط و خال بتان در قلم آورد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
* چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
شعر کامل
حافظ
* در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
* کوته کنیم که قصه ما کار دفترست
شعر کامل
سعدی
* داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار
* مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست
شعر کامل
سعدی