کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 457

1. صبا ز دوست پیامی بسوی ما آورد

2. بهمدمان کهن دوستی به جا آورد

3. رسید باد مسیحا دم ای دل بیم

4. بر آر سرکه طبیب آمد و دوا آورد

5. نه من ز گرد رهش دل به باد دادم و بس

6. که باد مشک ختن هم ازین هوا آورد

7. برای چشم ضعیف رمد گرفته ما

8. ز خاک مقدم محبوب توتیا آورد

9. خیال بار که بر سر طبیب حاذق اوست

10. به جان خسته دلان مژده شفا آورد

11. شب فراق شد ابر دو دیده در باران

12. چو در خیال خود آن لعل جانفزا آورد

13. همیشه مردم چشمم برهنه بر می گشت

14. ندانم این همه بارانی از کجا آورد

15. کمال درانه دل با کبوتری در باره

16. که نامه ای به تو از بار آشنا آورد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لقای تو چو نباشد بقای عمر چه سود
* پناه تو چو نباشد سپر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* گویند به هم مردم عالم گله خویش
* پیش که روم من که زعالم گله دارم؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* دعاهای سحر گویند می‌دارد اثر آری
* اثر می‌دارد اما کی شب عاشق سحر دارد
شعر کامل
وحشی بافقی