کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 470

1. عید می آید و مردم مه نو میطلبند

2. دید ها طاق خم ابروی او میطلبند

3. شب قدر و به عیدی که کم آبد بنظر

4. همه در طرة آن سلسله مو میطلبند

5. هر طرف سرو قدان چون علم عید روان

6. جای در عید گاه آن سر کو میطلبند

7. روی در قبله بثان کرده ز ابر و محراب

8. حاجت خود همه از آن روی نکو می طلبند

9. ساقیا رطل نه از دست که مستان امروز

10. می ز خمخانه عشقت بسبومی طلبند

11. از حریفان همه عیدی طلبند از می و نقل

12. هر چه خواهد بنو جمله ازو میطلبند

13. مهر خان زلف چو چوگان همه بر دوش کمال

14. وقت سر باختن است از تو چو گو میطلبند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است
* اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ
شعر کامل
مولوی
* ترک هواست، کشتی دریای معرفت
* عارف به ذات شو نه به دلق قلندری
شعر کامل
سعدی
* چو از برگ گلش سنبل دمیدست
* ز حسرت در چمن گل پژمریدست
شعر کامل
خواجوی کرمانی