کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 494

1. گفتمش حال دل گمشده دانی چون شد

2. گفت با ما چو در افتاد همان دم خون شد

3. پارسایان که نظر از همه می پوشیدند

4. چشم تان تو دیدند و همه مفتون شد

5. تا لب جام گرفت از لب لعلت رنگی

6. ای با خرقة ازرق که بمی گلگون شد

7. ما چو شمعیم که از سر زنش دشمن و دوست

8. سوز ما کم نشد و آتش دل افزون شد

9. تا نگویند به پیش تو مرا آبی نیست

10. اشکم از دیده به بیرون شدنت بیرون شد

11. مطرب از گفته او گر غزلی خواهد خواند

12. گوش دارید که در سخنش موزون شد

13. مینوشتی سخن از وصف تو دوشینه کمال

14. هرچه آمد به زبان قلمش مقرون شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
* معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
شعر کامل
حافظ
* به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
* که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
شعر کامل
سعدی
* بوسه را در نامه می پیچد برای دیگران
* آن که می دارد دریغ از عاشقان پیغام را
شعر کامل
صائب تبریزی