کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 601

1. رفت عمر و نشد آن شوخ به ما بار هنوز

2. می کند جور به باران وفادار هنوز

3. طرفه کاری که رسید از غم او کار به جان

4. نکند زاری ما در دل او کار هنوز

5. دی در اثنای سخن گفت فلانی سگ ماست

6. هست در گوش من آن لذت گفتار هنوز

7. من از آن چشم خوش آن روز شدم توبه شکن

8. که نبود از می و از میکده آثار هنوز

9. چون توان داشت ازو چشم عنایت چون هست

10. چشم مرد افکن او بر سر آزار هنوز

11. زاهدان از پی آن عاشق رفتار خودند

12. که نیند آگه از آن قامت و رفتار هنوز

13. گرچه دل در مرض عشق تو از خویش برفت

14. آرزوی تو نرفت از دل بیمار هنوز

15. هر کس از بند غمی یافت نجات و کمال

16. همچنان هست به قید تو گرفتار هنوز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت
* به هواداری آن سرو خرامان بروم
شعر کامل
حافظ
* ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
* چه دست‌ها که ز دست تو بر خداوند است
شعر کامل
سعدی
* گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
* کآب حیات می‌خورد از جویبار حسن
شعر کامل
حافظ