غزل شمارۀ 626
1. چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش
2. ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش
3. سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد
4. معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش
5. به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را
6. نشسته بر در کعبه به خضر دوش به دوش
7. چو جم به جام قناعت کن و سکندر وار
8. به هرزه در طلب رزق نانهاده مکوش
9. به چشم بی هنران باده ساقیا عیب است
10. چو زاهدی گذرد عیب ما بیا و بپوش
11. از آن زمان که به خمخانه ها حدیث نو رفت
12. شراب و چنگ نمی ایستد ز جوش و خروش
13. کمال با به ساقی زمی مکن پرهیز
14. حریف قلب شناس است زاهدی مفروش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده