کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 659

1. زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف

2. خط تو حجت حسن و لب تو آیت لطف

3. غم تو قاصد جان شد خط و لبت نگذاشت

4. زهی رعایت حسن و زهی حمایت لطف

5. به یک خط و دو ورق شرح کرده اند و بیان

6. خطت مقالت حسن و لبت حکایت لطف

7. وجود من ز خیالت چنان لطیف شدست

8. که آب میچکد از دیده ام ز غایت لطف

9. به از نهایت حسن گل است ژ خنده او

10. دهان تنگ تو چون غنچه در ہدایت لطف

11. مرا که ورد زبان ذکر آن لب و دهن است

12. خطاست گر نکنم در سخن رعایت لطف

13. کمال بر تو سخن ختم شد برو خوبی

14. که حد حسن همین باشد و نهایت لطف


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو چون نازد به خوبی در بهارستان ناز
* از سهی سرو نگارستان من یاد آورید
شعر کامل
محتشم کاشانی
* من دلی ‌دارم ز عشقش گرم و پیش او شوم
* تا مگر بنشاند این گرمی به کافور و گلاب
شعر کامل
امیر معزی
* این چه دامی است که از سنبل مشکین داری
* که به هر حلقهٔ آن صد دل مسکین داری
شعر کامل
فروغی بسطامی