کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 767

1. گر دل طلبی از من جان هم به تو در بازم

2. وره دیده خون افشان آن نیز روان سازم

3. در پای تو غلطیدن کاریست پسندیده

4. کاری که چنین باشد هر دم ز سر آغازم

5. گفتم که چه رسم است این بر روی تو برقع گفت

6. رسمیست بدو خواهیم کاین رسم براندازم

7. گر شمع رسد در تو بگدازمش از غیرت

8. باری چو همی سوزم مگذار که بگدازم

9. از ضعف چنان گشتم کاین قصه اگر گویم

10. همچون پشه در گوشت هم نشنوی آوازم

11. زلف تو به جان و سر بستست گرو با من

12. تا تو بری این بازی من کمتر از بازم

13. گر چشم کمال از تو بر جان و جهان افتد

14. با مردم دون همت من بعد نپردازم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
* رجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود
شعر کامل
حافظ
* شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
* تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی
* بیا تا به شادی خوریم و دهیم
* چو گاه گذشتن بود بگذریم
شعر کامل
فردوسی