کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 819

1. ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان من

2. نیستی غایب زمانی از دل من جان من

3. گر نمیخواهی بوصلم شادمان باری بپرس

4. کان فلان چون میگذارد در غم هجران من

5. درد اگر اینست کز هجرت من دلخسته راست

6. نیست غیر از جانسپاری چاره و درمان من

7. دست عشقت خون من چندانکه ریزد بیگناه

8. گر بگیرم دامنت دست تو و دامان من

9. دوش دلهای رقیبان سوخت بر من همچو شمع

10. چون شدند آگه ز سوز و گربه پنهان من

11. بعد ازین شب بر درت آهسته خواهم ناله کرد

12. تا سگانت را نباشد زحمت از افغان من

13. گفته بی ما چگونه زیستی چندین کمال

14. راست فرمودی بلی هست این گنه برجان من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس
* بیدا را چون پر طوطی برگ روید بی شمار
شعر کامل
فرخی سیستانی
* حیله در شرع محبت بازی خود دادن است
* خون خصم خویش را پرویز نامردانه ریخت
شعر کامل
صائب تبریزی
* کرا گم شود راه آموزگار
* سزد گر جفا بیند از روزگار
شعر کامل
فردوسی