کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 828

1. بدیده سوی تو حیف آیدم گذر کردن

2. نشان پای نو آزرده نظر کردن

3. نهادهایم همه سوی آستان تو روی

4. بعزم کعبه مبارک بود سفر کردن

5. لب تو همدم ما چون بریم از آن سر زلف

6. ز ذوق جان که تواند بترک سر کردن

7. دعای جان تو گویم همیشه پیش رقیب

8. که بیدعا نتوان از بلا حذر کردن

9. رقیب تیز کند گفتی از برای تو تیغ

10. کراست صبر بفرمای تیز تر کردن

11. از بیم آنکه بدرمان حوالتم نکنی

12. ز درد خویش نیارم ترا خبر کردن

13. علاج درد خود ار پرسی از طبیب کمال

14. در آن مقام زبان بایدت بدر کردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل سراپرده محبت اوست
* دیده آیینه دار طلعت اوست
شعر کامل
حافظ
* ز خاور برآید سوی باختر
* نباشد ازین یک روش راست‌تر
شعر کامل
فردوسی
* عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
* چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
شعر کامل
حافظ