غزل شمارۀ 831
1. برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من
2. مگر این نکته رنگین نپسندید ز من
3. آن پری چهره که دیوانه خویشم گرداند
4. چه خطا رفت که چون بخت بگردید ز من
5. ظاهرا برگ کسی نیست چو گل سرو مرا
6. ورنه چون غنچه چرا روی بپوشید ز من
7. تا به مهر تو چو ابروی تو پیوستم دل
8. چون سر زلف بر آشفتی و ببرید ز من
9. شب بر آن در زدم از درد چنان فریادی
10. که سگ کوی تو در خواب بترسید ز من
11. به وفایت که من امروز بقایت خجلم
12. از رقیب تو که بسیار جفا دید ز من
13. سالها منتظر پرسش او بود کمال
14. عمر بگذشت دریغا و نپرسید ز من
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده