کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 848

1. دلبر نازک دل من هر زمان رنجد ز من

2. گریش گویم به جان ماند به جان رنجد ز من

3. گر ببندم نقش بوسش در خیال آید به جنگ

4. را بر آرم نام آن لب بر زبان رنجد ز من

5. گر بگویم نیست در خوبان مسلمانی و رحم

6. زین شکایت ها نخست آن داستان رنجد ز من

7. فتنه انگیزی و شوخی را اگر عیبی نهم

8. اول آن چشم آنگهی آن ابروان رنجد ز من

9. دوست دارم ز خوبانش همه دانند گو

10. من چه غم دارم گر این آزارد آن رنجد ز من

11. خاطر جان جهان من چو باشد برقرار

12. سهل باشد گر دل خلق جهان رنجد ز من

13. دردسر کم ده به ناله آن سگ کورا کمال

14. گر نمی خواهی که بار مهربان رنجد ز من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق چو دل را به سوی خویش خواند
* دل ز همه خلق رمیدن گرفت
شعر کامل
مولوی
* یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
* در بند آن مباش که مضمون نمانده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کند
* سبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد
شعر کامل
مولوی