کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 850

1. دلم را صبر ممکن نیست از روی نکو کردن

2. ولی گر اینچنین باشد نشاید عیب او کردن

3. به شبگردی بر آمد نام من چون ماه در کویش

4. شبی از روزنش ناچار خواهم سر فرو کردن

5. به حسن آئینه می گوید که هستم چون به رویش

6. من آن رو سخت را با دوست خواهم روبرو کردن

7. اگر چون فرصتی داری منه یک لحظه جام از کف

8. که خواهد کوزه گر روزی ز خاک ما سبو کردن

9. به خون دل وضو سازم برآرم رو به ابرویش

10. که در محراب دلها سجده نتوان بی وضو کردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
* نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
شعر کامل
سعدی
* ریزم ز مژه کوکب بی ماه رُخت شب ها
* تاریک شبی دارم با این همه کوکب ها
شعر کامل
جامی
* پندم مده که نشونم، ای نیکخواه، ازآنک
* من با توام، ولی دل و جان جای دیگرست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی