کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 868

1. عاشقی چیست مقیم در جانان بودن

2. روی بر خاک در دوست به عزت سودن

3. ترک جان گفتن و از تیغ نچیدن روی

4. سر قلم کردن و این راه بسر پیمودن

5. در غمش بودن و بستن دهن از جوهر راز

6. در نو پیوستن و سر تو بکس نگشودن

7. باختن در خم چوگان سر زلف تو جان

8. و آنگهی گوی سعادت زمان بر بودن

9. زاهدم دعوت کوثر کند و عین خطاست

10. باوجود لب تو دست به آن آلودن

11. نیست پوشیده که از دیده چرائی پنهان

12. کانچنان روی به مردم نتوان بنمودن

13. سخن عشق بدان پایه رسانید کمال

14. که بر آن کس نتواند سخنی افزودن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بنشین یک نفس ای فتنه که برخاست قیامت
* فتنه نادر بنشیند چو تو در حال قیامی
شعر کامل
سعدی
* او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
* دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* تا صبا شانه بر آن سنبل خم در خم زد
* آشیان دل یک سلسله را بر هم زد
شعر کامل
فروغی بسطامی