کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 878

1. من نخواهم دیده از رویت دگر برداشتن

2. مشکل است از دیده روشن نظر برداشتن

3. چشم داری ای کبوتر این چه گستاخیست باز

4. نامة کآنجاست نام او بپر برداشتن

5. همچو بر مونیست از جا بر گرفتن بار کوه

6. پیش آن سوی میان بار کمر برداشتن

7. دیده گریان خواستگردی از درش خندید و گفت

8. چون توان ای دیده گرد از خاک تر برداشتن

9. باره شبهای فراقت چون تواند بر گرفت

10. آنکه نتواند ز ضعف آه سحر برداشتن

11. ای مگس منشین بر آن لب جان شیرین گوش دار

12. بار تو نتواند از لطف شکر برداشتن

13. سر مقر بود چون بنهاد بر پایت کمال

14. از خجالت باز نتوانست بر برداشتن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مهرگان از باد بیرون آورد یاقوت را
* لعل را نوروز بر بندد به شاخ ارغوان
شعر کامل
امیر معزی
* در خرابات چه حاجت به مناجات من است
* دست برداشته دایم به دعا تاک آنجا
شعر کامل
صائب تبریزی
* عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست
* دیر سالست که من بلبل این بستانم
شعر کامل
سعدی