غزل شمارۀ 898
1. چاره کس نکند غمزه خونخواره تو
2. خون نگرید چه کند عاشق بیچاره تو
3. کرد با خاک سر و جان عزیزان هموار
4. داغ پیوسته و درد غم همواره تو
5. هر کسی راز دل ریشه بود ناله و آه
6. ناله ماه ز دل سختتر از خاره تو
7. انه منم از وطن افتاده غریب نو و بس
8. ای مقیمان و غریبان همه آواره تو
9. روز حشر از دل عاشق به جز این نیست سؤال
10. که چه آمد به نو از بار ستمکاره تو
11. گر کنی پرده ز رخ دور مرانه چشم مرا
12. بود لایق و شایسته نظاره تو
13. چند پوشیده بر آئی چو شنودندة کمال
14. فی جینی از خرقه صد پارۂ تو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده