کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 917

1. ای از حدیث زلف توام بر زبان گره

2. بگشای برقع از رخ و از زلف آن گره

3. چشمم گلی نچید ز باغ رخت هنوز

4. تا کی زند دو زلف تو بر ابروان گره

5. زلفت دلم بیست و در آویخت از هوا

6. جز باد دلگشا که گشاید چنان گره

7. خوبان که دانه دانه کنند اشک عاشقان

8. از ساحری زننده بر آب روان گره

9. ابرو ترش کنی و بگویم زهی کمان

10. آری فتد همیشه ز زه بر کمان گره

11. موی میان او به کمر هست در خیال

12. چون رشته که باشدش اندر میان گره

13. نظم کمال بسته به هم رشته درست

14. گفتار دیگران همه بر ریسمان گره


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
* که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
شعر کامل
حافظ
* هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
* عهد فرامش کند مدعی بی‌وفاست
شعر کامل
سعدی
* زیره را من سوی کرمان آورم
* گر به پیش تو دل و جان آورم
شعر کامل
مولوی