کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 937

1. چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده

2. گشاد چشم تو اشکم دمادم از دیده

3. ز دیده دل به یکی نوش نا رسیده هنوز

4. هزار نیش به دل بیش دارم از دیده

5. قرار کردم و گفتم دگر نورزم عشق

6. که برد عشق تو خواب و قرارم از دیده

7. در آتش غم عشق تو ریخت خون از چشم

8. به باد رفت همه کار و بارم از دیده

9. در آرزوی خیالت سرشک من همه شب

10. چو دجله گشت روان بر کنارم از دیده

11. بر تو نامه نوشتن گر اتفاق افتد

12. به نوک خامه سیاهی بر آرم از دیده

13. ز دیده خون دل از دیده ریخت بی تو کمال

14. بیا ببین که چسان دلفگارم از دیده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به شب در باغ گویی گل چراغ باغبانستی
* ستاک نسترن گویی بت لاغر میانستی
شعر کامل
فرخی سیستانی
* گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست
* وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم
شعر کامل
حافظ
* خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند
* این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو
شعر کامل
حافظ