غزل شمارۀ 946
1. شبت خوش باد ای باد سحرگاه
2. که آوردی هوای زلف آن ماه
3. چه سود از ناله شبها که جانان
4. ز حال دردمندان نیست آگاه
5. در آن حضرت اگر چه راه آن نیست
6. که باشم من ز نزدیکان درگاه
7. ولی عبیی چنان نبود ز درویش
8. که دارد آرزوی صحبت شاه
9. من از اهل طریقت بودم اول
10. چو رفتارت به دیدم رفتم از راه
11. مرا زاهد ز شبخیزان شمارد
12. من و او راد صبح استغفر الله
13. تو جان خواه از کمال ای راحت جان
14. که او را در غمت این است دلخواه
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده