کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 975

1. ای صبا تاکی به زلف بار بازی می کنی

2. سر دهی بر باد چون بسیار بازی می کنی

3. از هوا گر بر زمین افتی چو زلف او رواست

4. بر رسنها چون شبان تار بازی می کنی

5. با لب او عشق میبازی دلا خونت حلال

6. چون به جان خویش دیگر بار بازی می کنی

7. مرهم ریشت دهم گفتی ندانم میدهی

8. با زه شوخی با من انگار بازی می کنی

9. در دبیرستان بدین شوخی و طفلی لوح مهر

10. چون بیاموزی که در تکرار بازی می کنی

11. در گلستان آی وعکس زلف و رخ بنگر در آب

12. گر شب مهتاب در گلزار بازی می کنی

13. برگ ریزان بهار زندگی آمد کمال

14. چند با خویان گلرخسار بازی می کنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد
* چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
* از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم
شعر کامل
حافظ
* طوطی از خاموشی آیینه می آید به حرف
* مهر خاموشی به لب زن تا به دل گویا شوی
شعر کامل
صائب تبریزی