غزل شمارۀ 978
1. ای ولوله عشق تو بره هر ر کویی
2. رندان سر کوی تو مست از تو به بویی
3. پیش تو بسر آیم و زآن لب طلیم جام
4. از خاکم اگر نیز بسازند سبویی
5. دل در خم چوگان سر زلف تو گوییست
6. هر دل که جز این گفته بود بیهده گوئی
7. با روی نو از باد، بهشتم، هوس حور
8. جائی که تو باشی که کند باد چو اونی
9. تن رست ز نبهای غم از وصل میانت
10. صد شکر کزین عارضه جسیمه بمونی
11. اگر شحنه بجوید ز تو درد دل ما را
12. ابروی تو سونی جهد و چشم نو سونی
13. امروز کمال از رخ او چشم بر افروز
14. کر طالع خود بافتهای روز تکونی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده