غزل شمارۀ 991
1. بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی
2. لطف بسیار نمودی و کرم فرمودی
3. تا به صاحب نظری از همه باشم افزون
4. سرمه چشم من از خاک قدم فرمودی
5. گفت پیش رقیبان دهمت صد دشنام
6. باز مرسوم دعاگو ز چه کم فرمودی
7. نامه شان پیش خودم خوان که ز دور آمده ام
8. چون دویدن پسرم همچو قلم فرمودی
9. ن ت من ز سر خوان کرم غصه و غم
10. گفته بودی که نفرمایم و هم فرمودی
11. دگر از خون دل ریش شرابم فرمای
12. چون کباب از جگر سوختهام فرمودی
13. راندیم از در و خون شد دل مکین کمال
14. از چه آزردن آفری حرم فرمودی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده