شمارهٔ 7
1. هر که اندر موسم گل همچو گل می خواره نیست
2. آنچنان پندار کوخود در جهان یکباره نیست
3. نرگس صاحب نظر تا دید احوال جهان
4. اختیارش از جهان جز مستی و نظّاره نیت
5. تا صبا شد حلّه باف و ابر شد گوهرفشان
6. هیچ لعبت در جهان خالی ز طوق و یاره نیست
7. گل ز بلبل طیره شد، زان جامه برخود پاره کرد
8. زآنکه پر گویست و او را طاقت گفتاره نیست
9. ساغر لاله اگر بشکست بر جای خودست
10. زانکه جای کاسه بازی مغز سنگ خاره نیست
11. از لب سوسن چو رنگ و بوی شیر آید همی
12. پس برای چه چو غنچه بسته در گهواره نیست؟
13. نسترن بر گلبن و برگ شکوفه در هوا
14. از طریق صورت الّا ثابت و سیّاره نیست
15. از درون پیرهن رنگی ندارد حسن گل
16. ز آنکه او را مایۀ خوبی بجز رخساره نیست
17. گر جهد بیرون ز سنگ خاره آتش پاره ها
18. لاله را از سنگ خاره جسته آتش پاره نیست
19. در میان سرو و سوسن رطل می باید گران
20. مجلس آزادگانرا از گرانی چاره نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده