شمارهٔ 84
1. ای دل ترا گر آرزوی بیغمی کند
2. آن کن تو نیز موسم گل کاد می کند
3. دانی که آدمی چه کند وقت نو بهار؟
4. می خوارگی و عاشقی و خرّمی کند
5. خیزد ببانگ بلبل و خسبد میان گل
6. بامی نشست و خاست بصد مردمی کند
7. زانو نگیرد از سر زانوی چنگ باز
8. با بانگ مرغ و نالۀ نی همدمی کند
9. هر گوشه یی که درد دلی سر برآورد
10. در مان آن بشربتی یک دمی کند
11. زیرا که هم ز باده تواند شدن خراب
12. بنیاد غم اگر چه بسی محکمی کند
13. اینست مختصر، می و معشوقه و سماع
14. تدبیر آنکه اوطلب بی غمی کند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده