شمارهٔ 248 - ایضا له
1. حکیم عهد و فرید زمانه مجدالدّین
2. که طبع خستۀ خود شادمان ازو دارم
3. ورای نعمت صحّت درین جهان فراخ
4. تو هیچ نعمت دانی، من آن ازو دارم
5. چو در معالجت من نکرد تقصیری
6. سپاس و منّت تا آسمان ازو دارم
7. چو دزد علّت آهنگ گوهر جان کرد
8. میان دزد و گوهر پاسبان ازو دارم
9. چگونه عذر کرمهای او توانم خواست؟
10. که من توان تن ناتوان ازو دارم
11. ز چنگ علّت چون جانم او برون آورد
12. حقیقتست که جان و جهان ازو دارم
13. ز من چه خدمت شایسته آید آنکس را
14. که بعد از ایزد خلّاق جان ازو دارم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده