خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 138

1. دل بستهٔ زلف تو شد از من چه نویسد

2. جان ساکن فردوس شد از من چه نویسد

3. جانی که تو را یافت به قالب چه نشیند

4. مرغی که تو را شد ز نشیمن چه نویسد

5. سرمایه توئی، چون تو شدی، دل که و دین چه

6. چون روز بشد دیده ز روزن چه نویسد

7. آن دل که بماند از تو و وصل تو چه باشد

8. ساغر که شکست از می روشن چه نویسد

9. پیمود نیارم به نفس خرمن اندوه

10. با داغ تو پیمانه ز خرمن چه نویسد

11. گفتم که کشم پای به دامن در هیهات

12. پائی که به دام است ز دامن چه نویسد

13. من مست تو آنگه خرد این خود چه حدیث است

14. یا من ز خرد یا خرد از من چه نویسد

15. ای تر سخن چرب زبان ز آتش عشقت

16. من آب شدم آب ز روغن چه نویسد

17. نامه ننویسد به تو خاقانی و عذر است

18. کز تو به تو نتوان گله کردن، چه نویسد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو او مرز گیرد بشمشیر تیز
* برانگیزد اندر جهان رستخیز
شعر کامل
فردوسی
* از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
* زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
شعر کامل
حافظ
* عندلیبی راکه ازگل با خیال گل خوش است
* هیچ باغ دلگشایی نیست چون چاک قفس
شعر کامل
صائب تبریزی