غزل شمارهٔ 153
1. تا مرا عشق یار غار افتاد
2. پای من در دهان مار افتاد
3. چکنم چون ز گلستان امید
4. دیدهام را نصیب خار افتاد
5. کشتی صبر من چو از غرقاب
6. نتوانست بر کنار افتاد
7. سود نکند نصیحتم که مرا
8. این مصیبت هزار بار افتاد
9. گفتی از صبر ساز دست آویز
10. که تو را عشق پایدار افتاد
11. بیمن است این سخن تو دانی و دل
12. که تو را با من این قرار افتاد
13. رفت در شهر، آب خاقانی
14. کار با لطف کردگار افتاد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده