خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 156

1. روی تو چون نوبهار جلوه‌گری می‌کند

2. زلف تو چون روزگار پرده‌دری می‌کند

3. والله اگر سامری کرد به عمری از آنک

4. چشم تو از سحرها ماحضری می‌کند

5. مفلسی من تو را از بر من می‌برد

6. سرکشی تو مرا از تو بری می‌کند

7. گر بکشم که گهی زلف دراز تو را

8. طرهٔ طرار تو طیره‌گری می‌کند

9. راضیم از عشق تو گر به دلی راضی است

10. لیک بدان نیست او جمله بری می‌کند

11. عقل نه همتای توست کز تو زند لاف عشق

12. می‌نشناسد حریف خیره سری می‌کند

13. عشوه‌گری می‌کند لعل تو و طرفه آنک

14. عقل چو خاقانیی عشوه خری می‌کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می‌دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
* که دل نازک او مایل افسانه کیست
شعر کامل
حافظ
* ز تور اندر آمد نخستین ستم
* که شاهی چو ایرج شد از تخت کم
شعر کامل
فردوسی
* در گلستانی که آن سرو میان باریک هست
* سرو را در دیده باریک بین اندام نیست
شعر کامل
محتشم کاشانی