غزل شمارهٔ 304
1. افدی بنفس من بدت فیالمهد عنی غافله
2. لوقابلت شمسالضحی حارت و صارت آفله
3. ماهی ستاره زیورش هر هفت کرده پیکرش
4. هر هشت خلد از منظرش دیدم میان قافله
5. قلت ار حمینی هیت لک فالقلب فیالبلوی هلک
6. قالت جنون عادلک هاوی هموم قاتله
7. زلفش نگر دلال دل از من چه پرسی حال دل
8. زان زلف پرس احوال دل یا شکر دارد یا گله
9. قلت اسمحینی بالقبل قالت الی کم ذیالحیل
10. ارسل رسولا لایمل کم من دموع سائله
11. خاقانی اینک در پیش بوسه زنان بر هر پیاش
12. راند دواسبه بر پیش کو راند یکسر راحله
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده