خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 401

1. باز از نوای دلبری سازی دگرگون می‌زنی

2. دیر است تا در پرده‌ای از پرده بیرون می‌زنی

3. تا مهره وامالیده‌ای کژ باختن بگزیده‌ای

4. نقشی که در کف دیده‌ای نه کم نه افزون می‌زنی

5. آه از دل پر خون من زین درد روز افزون من

6. هر شب برای خون من رای شبیخون می‌زنی

7. خاقانی از چشم و زبان شد پیش تو گوهرفشان

8. تو عمر او را هر زمان کیسه به صابون می‌زنی


قبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آنکه پای از سر نخوت ننهادی بر خاک
* عاقبت خاک شد و خلق به او می‌گذرند
شعر کامل
سعدی
* کی بود برگ من آن نسرین بدن را کاین زمان
* همچو بلبل در زمستان بینوا افتاده‌ام
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
* مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن
شعر کامل
حافظ