خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 93

1. تب دوشین در آن بت چون اثر کرد

2. مرا فرمود و هم در شب خبر کرد

3. برفتم دست و لب خایان که یارب

4. چه تب بود اینکه در جانان اثر کرد

5. بدیدم زرد رویش گرم و لرزان

6. چو خورشیدی که زی مغرب سفر کرد

7. بفرمودم که حاضر گشت فصاد

8. برای فصد، قصد نیشتر کرد

9. بهر نیشی که بر قیفال او زد

10. مرا صد نیش هندی در جگر کرد

11. مرا خون از رگ جان ریخت لیکن

12. ورا خون از رگ و بازو بدر کرد

13. به نوک غمزه هر خون کو ز من ریخت

14. ز راه دستش اندر طشت زر کرد

15. تو گفتی روی خاقانی است آن طشت

16. که خون دیده بر وی رهگذر کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون نیست هیچ کس که به فریاد من رسد
* خود رقص می کنم چو سپند از نوای خویش
شعر کامل
صائب تبریزی
* دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
* جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید
شعر کامل
مولوی
* ای بی نشان محض نشان از که جویمت
* گم گشت در تو هر دو جهان از که جویمت
شعر کامل
عطار