شمارهٔ 15
1. گفتی از شاهان تو را دل فارغ است
2. دل ز شاهان فارغ است آری مرا
3. والی ری کز خراسان رفتنم
4. منع کرد آن، نیست آزاری مرا
5. گر شدن ز آن سو کسی را رخصه نیست
6. رخصه بایستی شدن باری مرا
7. من به پیران خراسان میشوم
8. نیست با میران او کاری مرا
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده