خاقانی_دیوانقطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 22 - در هجو شهر زوری

1. سیزده جنس نهاده است نبی

2. که همه مسخ شدند و همه هست

3. ز آن یکی خرس که بد خنثی طبع

4. دیگری پیل که شد فسق پرست

5. من خری دیدم کو مسخ نبود

6. خوک شد چون ز خری کردن جست

7. بود اول خر و آخر شد خوک

8. چون به بنگاه خسان دل دربست

9. سفله‌ای بود سفیهی شد دون

10. پشه‌ای آمد و شد پیلی مست

11. بتر خلق بدی دان که به طبع

12. در بدی سفله‌تر از خود سست

13. تا مقر ساخت به شه زور ظلم

14. چون دل از مولد کم کاست گسست

15. نیک بد گشت در این منزل بد

16. گرچه بد بود در آن، مولد پست

17. احمقی بود سیاهی در دل

18. ظالمی گشت سپیدی در دست

19. ظلم خیزد چو طبیعت شد حمق

20. درج آید چو دقایق شد شصت

21. چون پس از حمق عوان طبع شود

22. شهر زوری که به بغداد نشست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
* ظلمات است بترس از خطر گمراهی
شعر کامل
حافظ
* عشق بی جلوه معشوق میسر نشود
* عقل دین کی برد آن وصف که دلّاله کند
شعر کامل
جامی
* چنان با تار زلف بسته دل پیوند الفت را
* که نتوان یک سر مویش ز یکدیگر جدا کردن
شعر کامل
فروغی بسطامی