شمارهٔ 238
1. غصهٔ دل گفت خاقانی که از ابناء جنس
2. کس نماند و من به ناجنسان چنین واماندهام
3. رهروان چون آفتاب آزاد و خندان رفتهاند
4. من چرا چون ذره سرگردان و دروا ماندهام
5. همرهان بر جدول دجله چو مسطر راندهاند
6. من چو نقطه در خط بغداد یکتا ماندهام
7. دوستانم قطب و شمس و نجم و بوالبدر و شهاب
8. رفته و من چون سها در گوشه تنها ماندهام
9. همرهند این پنج تن چون کاف و ها یا عین و صاد
10. یک تنه چون قاف والقرآن من اینجا ماندهام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده