خاقانی_دیوانقطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 323

1. نیست در موکب جهان مردی

2. نیست بر گلبن فلک وردی

3. پدر مکرمت ز مادر دهر

4. فرد مانده است، بی‌نوا فردی

5. رصد روز و شب چه می‌باید

6. که ندارد ره کرم گردی

7. چیست از سرد و گرم خوان فلک

8. جز دو نان این سپید و آن زردی

9. درد بخل است جان عالم را

10. الامان یارب از چنین دردی

11. من که خاقانیم ز خوان فلک

12. دست شستم که نیست پس خوردی

13. ناجوان مردم ار جهان خواهم

14. که ندارد جهان جوان مردی

15. همتم رستمی است کز سر دست

16. دیو آز افکند به ناوردی

17. خواجه‌ای وعدهٔ نوالم داد

18. بر زبان عزیزتر مردی

19. گفتم آن مرد را که به دلت

20. بپذیرم یکی ره آوردی

21. که بسا مخلصا که شربت زهر

22. نوش کرد از برای هم‌دردی

23. خواجه وعده وفا نکرد و وفا

24. کی کند هیچ بخل پروردی

25. گرچه او سرد کرد خاطر من

26. گرم شد هم نگفتنش سردی

27. دل که آزرد اگر بدانستی

28. کو کسی نیست هم نیازردی

29. دیر دانست دل که او کس نیست

30. ورنه از نیست یاد چون کردی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای خضر حلالت نکنم چشمه حیوان
* دانی که سکندر به چه محنت طلبیده‌ست
شعر کامل
سعدی
* فصل بهار تازه و نوروز دلفریب
* همبوی مشک باد و زمین پر ز بوی بان
شعر کامل
فرخی سیستانی
* تا چند در میان فکنی باد و شانه را؟
* دل را نمی دهیم به زلف تو، زور نیست!
شعر کامل
صائب تبریزی